-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 24 فروردینماه سال 1390 19:41
· وقتی پیراهن گلدارت را می پوشی، گلها جان می گیرند. · شکوفه پیراهنت با حرارت بدنت رشد می کند. · وقتی پیراهن گلدارت را می پوشی، گل را با گل تزیین می کنی. · بهار نسبت به گلهای قالی هم عشق می ورزد. · پارچه ساده را هم که می پوشی گلدار می شود. · بهار در باغ ، برگ سبز می کاشت. · بهار در پاییز ، گل کاغذی را بو می کرد. · بهار...
-
اندرونیه آدمیان
دوشنبه 17 آبانماه سال 1389 19:46
و آنگاه که موسم جفتگیری میرسد قوچان شور میکنند. بویی متعفن تنوجانشان را فرا میگیرد آنگونه که اگر قوچی را کارد زنند و گوشتش را در هفت آب بجوشانند آن قوچ را خوردن نشاید... وآنگاه که موسم جفتگیری میرسد قوچان عورعور میکنند و از میشان بسیار کام میگیرند... وآنگاه که موسم جفتگیری در میگذرد قوچان را دیگر با میشان کاری نیست و...
-
وقتی بچه بودم
جمعه 5 شهریورماه سال 1389 05:58
یاد گرفته بودم خودمو خراب نکنم بابا ,لنگ درازترین بابای دنیاو مادرم هزار ساله وقتی بچه بودم کنج دیوارحیاط دعای بارون میخوندمو اون از آسمون روی سرم میشاشید گفت میدونی چجوری بدنیا اومدی دیدم بابا, مامانو میبوسه اونم اومد منو بوسید ومن سرخ شدمو گاز زدم, گاز گرفتم, گاز دادم, گو...باز خودمو... وقتی بچه بودم عاشق خانم مجری...
-
گروه تاتر ققنوس
جمعه 4 تیرماه سال 1389 18:38
کارهای آینده گروه ققنوس به کارگردانی عبدالمحمد سالاری : 1-اوشار نوشته عبدالمحمد 2-لیرشاه بادوکی نوشته مهدی صفری 3-رویای تفتیده نوشته حسین ابراهیمی
-
من له هستم!!!
سهشنبه 4 خردادماه سال 1389 19:54
اول همه جا سیاهی بود و سیاهی نه , فقط سیاه بود ایستادمو به سیاه خیره شدم انگار داشت گریه میکرد اشکش رو سرم سرازیر شد سر تا پامو خیس کرد سردم شد سردیه نوک انگشتام ماتحتمو قلقک میداد ولی بعد فهمیدم که از سردیه انگشتام نیست یکی داشت منو انگشت میکرد دیدم سیاست میخواستم کل بکشم ولی یادم رفته بود که لالمو زبونمو نساخته رها...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 20 بهمنماه سال 1388 21:13
دیر آمدی موسی دوره اعجازها گذشته است عصایت به چاپلین ببخش تا کمی بخندیم.
-
کشکنگ و چوپلی
یکشنبه 4 بهمنماه سال 1388 09:53
-
و بالاخره بدنیا آمدم
پنجشنبه 19 آذرماه سال 1388 00:50
خیلی تاریک بود راه فرار نداشتم نه دری، نه نوری چشامو بسته بودم. نه!، فکر میکردم بسته بود ولی باز بود آخه نوری نبود خودمو خیس کرده بودم. نه!، جام خیس بود خیلی ترسیده بودم هی زور زدم هی زور زدم هی زور زدم...هی ی ی آآآآخ، و بالاخره بدنیا آمدم...